wellcome to our home
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود بی تو برای شاعری واژه خبر نمی کند بغض دوباره دیدنت هست و به در نمی شود فکر رسیدن به تو فکر رسیدن به من از تو به خود رسیده ام اینکه سفر نمی شود... إدامـــــــه شعر در إدامــــــــه مطلب... مزرعه را ملخ ها جویدند و ما برای کلاغ ها مترسک ساختیم من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من... من خودم بودم و یک حس غریب که به صد ریب و هوس می ارزید... من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت گرچه در حسرت گندم پوسید... من خودم بودم و هر پنجره ای؛ که به سرسبز ترین نقطه ی بودن وا بود... و خدا میداند بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود... ادآمه شعـــــــــــر در ادآمــــــــــــــــه مطلب... گرگ هم که باشی، عاشق بره ای خواهی شد، که تو را به علف خوردن وا می دارد.. و رسالت عشق چنین است.. شدن آنچه نیستی. می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است،.. آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم. دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش! هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است! اما من نمی خواهم تو همان باشی! تو باید در هر زمان بهترین باشی. نگران شکستن دلت نباش! می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند. و جنسش عوض نمی شود ... و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ... و تو مرا داری ...برای همیشه! چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ... چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ... چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام! درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم! دلم نمی خواهد غمت را ببینم ... می خواهم شاد باشی ... این را من می خواهم ... تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا. من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ... نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد. شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟ اما، نه من هم دل به دلت بیدارم! فقط کافیست خوب گوش بسپاری! و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
این هم از یک عمر مستی کردنم
سالها شبنم پرستی کردنم
ای دلم زهر جدایی را بخور
چوب عمری بی وفایی را بخور
ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت؟
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
من که گفتم این بهار افسردنی ست
من که گفتم این پرستو رفتنی ست
آه عجب کاری به دستم داد دل هم شکستو هم شکستم داد دل.. اگر چه عاشق برفم بهار هم خوبست نپرس از من چرا تب کرده چشمات خدا میدونه غمخواری نمیخوام... نیا نزدیک به من واگیر داره؛تب بی تابی تلخ نفسهام... میدونم درد و دل خوبه ولی من؛ نمیخوام دستم رو شه پیش مردم... چه میدونی چه دردی داره عادت؛ به حرف و طعنه ها و نیش مردم... برو...این خونه جای هردومون نیست بذار با درد هر روزم بمیرم... شنیدم گریه زخمو می سوزونه؛ میخوام وقتیکه میسوزم بمیرم... تموم شد دوره ی عشق من و تو به این زودی باید از هم جدا شیم... من و تو عاشق همدیگه بودیم؛ ولی قسمت نشد با هم بمونیم... گاه می اندیشم روی تو راکاشکی می دیدم... تا حالادقت کردین در کارتونهای زمان بچگیمون؛ سفیدبرفی توی یه خونه با هفت تا مرد زندگی میکرد و پاپای پیپ میکشید و تتو داشت... با توجه به فرا رسیدن ایام درس و دانشگاه و البته تنبلی دانشجویان!!! روشی رو بهتون معرفی میکنم که دیگه از شر ظرف شستن خلاص بشید... دوس دارین بدونید اون چیه؟؟؟ بریــــــــــــد ادامــــــــــــه مطـــــــــلب...
عشق؛ مثله کشیدن دو سر یه کش می مونه که دو نفر دارن اونو میکشن اونوقته که اگه یکی ولش کنه، دردش واسه کسی می مونه که هنوز اون روسفت نگه داشته ...
ادامـــه مطـــلـــب
و این بود شروع جهالت ...
ادامـــه مطـــلـــب
بدان به خاطر تو انتظار هم خوبست
دلم به خلوت تابوت رفت دلِ تنگم
ولی برای دل من مزار هم خوبست
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی،
ادامـــه مطـــلـــب
تارزان لخت بود،
سیندرلا ۱۲ شب به بعد میومد خونه،
پینوکیو دروغ میگفت،
بتمن با سرعت بالای۲۰۰ مایل بر ساعت رانندگی میکرد
پس تقصیر ماها نیست.الگوهامون مورد داشتن! بععععععععله!
مژده مژده
ادامـــه مطـــلـــب
яima |